![]()
|
کاش می شد عشق را تفسیر کرد
کاش می شد عمر را تکثیر کرد
روی این گردونه نا مهربان
گرمی مهر تو را تصویر کرد
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چوسرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
کاش می شد عشق را تفسیر کرد
کاش می شد عمر را تکثیر کرد
روی این گردونه نا مهربان
گرمی مهر تو را تصویر کرد
هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
بیگانه اگر می شکند حرفی نیست
از دوست بپرسید که چرا می شکند
وقتی از غربت ایام دلم می گیرد ،،، مرغ امید من از شدت غم میمیرد
دل به رویای خوش خاطره ها می بندم ،،، بازهم خاطره ها دست مرا می گیرد
.
چون عهده نمی شود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش بماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همینجاست بخند
دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
آدمک خر نشوی گریه کنی
آن خدایی که بزرگش خواندی
بخدا مثل تو تنهاست بخند
یک جام پر از شراب دستت باشد
تا حال من خراب دستت باشد
این چند هزارمین شب بی خوابیست
ای عشق فقط حساب دستت باشد
عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست
تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
عاشقی مقدورهر عیاش نیست
غم کشیدن صنعت نقاش نیست
نشنو از نی نی حصیری بینواست
بشنو از دل دل حریم کبریاست
نی بسوزد خاک و خاکستر شود
دل بسوزد خانه ی دلبر شود
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |