مادر زن

جستجوگر پیشرفته سایت

جستجو در تمام مطالب

تبلیغات ویژه

آخرين ارسال هاي تالار گفتمان

عنوان	پاسخ	بازدید	توسط
بهترين راه كسب درآمد با استفاده از تلفن همراهتان ( به امتحان كردنش مي ارزه )	0	88	admin
بهترين راه كسب درامد از اينترنت و دريافت رايگان گيفت كارت اپل و گوگل پلي با موبايل	0	97	admin
جدیدترین عکسهای جنیفر لوپز در کنار نامزد جدیدش	0	1985	admin
داستان پندآموز مال باخته و کریم خان زند	0	647	admin
عجیب ترین اشتباهات پزشکی در جهان +عکس	0	1429	admin
دوست داشتم جای برادرت بودم ......	0	789	admin
عکس های بدحجابی در تهران	0	3870	admin
عاقبت جدا سازی جنسی در دانشگاه‌+ + عکس فوق العاده	0	3218	admin
انتهای دیوار چین کجاست ؟	0	1195	admin
واکنش دخترا نسبت به خرید شارژ ایرانسل	0	1527	admin
عکس هایی از زندگی در خوابگاه دانشجویی	0	2677	admin
ده سؤالی که خدا هیچوقت از شما نمی پرسد !	0	2162	admin
دختر خانم با یه پسر تو یه اتاق خواب تنها باشن..چی میشه ؟؟؟	1	5919	siminzadeh
جدید ترین مدل های لباس عروس !!	0	1979	admin
شروع کسب در امد ( درآمد خود را آغاز کنید )	0	893	admin

12 3 4 »

مادر زن

موضوع: داستان كوتاه »

نویسنده: ابوالفضل از بخشایش

تاریخ انتشار: جمعه 13 اسفند 1389-ساعت: 15:29

مشاهده: 358

نظرات(0)

زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یک روز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.
یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت«
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب و جان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جایش تکان نخورد.
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد.
فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»

امتیاز :

نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

مطالب مرتبط

وعده دروغ ...!

بودا و زن هرزه

کودکی . . .

خراش های عشق مادر

پسر و دختر كوچولو

چشم های آبی

دو دوست

پدر و پسر

داستان خيلي جالب

مرد جوان و پيرمرد