چهارشنبه 13 تیر 1403

بانک عکس ایرانیان

جستجوگر پیشرفته سایت





تبلیغات ویژه

سایت اسکینک دات آی آر

آخرين ارسال هاي تالار گفتمان

loading...
عنوان پاسخ بازدید توسط
0 88 admin
0 97 admin
0 1985 admin
0 647 admin
0 1429 admin
0 789 admin
0 3870 admin
0 3218 admin
0 1195 admin
0 1527 admin
0 2677 admin
0 2162 admin
1 5919 siminzadeh
0 1979 admin
0 893 admin


۱+ کودکی با پاهای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد زنی در حال عبور او را دید . او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم کودک گفت : می دانستم با او نسبت دارید .


۲.پسر بچه ای وارد یک بستنی فروشی شد پشت میزی نشست.
پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد.پسر بچه پرسید یک بستنی میوه ای چند است؟
پیشخدمت پاسخ داد 50 سنت پسر بچه دستش را در جیبش کرد وشروع به شمردن کرد
بعد پرسید یک بستنی ساده چند است؟
در همین حال تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند.
پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد 35 سنت پسر دوباره سکه هایش را شمرد وگفت لطف کنید یک
بستنی ساده پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت.
وقتی پیشخدمت بازگشت از آنچه دید حیرت کرد
.آنجا در کنار ظرف خالی بستنی 2سکه 5 سنتی
و 5 سکه یک سنتی گذاشته شده بود برای انعام پیشخدمت.

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0



بخش نظرات


کد امنیتی رفرش


ورود کاربران


عضويت سريع

    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد

موضوعات مطالب


درباره ما

    سایت تفریحی .سرگرمی

لینک دوستان


امکانات جانبی